Blogfa - asmaneha.blogfa.com - و اما عشق ... !!

Latest News:

تو بخوان ... 29 Apr 2012 | 12:12 pm

هو الهی جغدی روی کنگره های قدیمی دنیا نشسته بود. زندگی را تماشا می کرد. رفتن و ردپای آن را. و آدم هایی را می دید که به سنگ و ستون، به در و دیوار دل می بندند. جغد اما می دانست که سنگ ها ترک می خورند، ...

اینجا کسی است پنهان ... 21 Apr 2012 | 08:08 am

"هو الهی" اینجا کسی است پنهان،دامان من گرفته ....................خود را سپس کشیده ، پیشان من گرفته اینجا کسی است پنهان،چون جان خوشتر از جان..................باغی به من نموده،ایوان من گرفته اینجا کس...

گاه تنهایی صورتش را پس پنجره میچسبانید... 15 Apr 2012 | 12:32 pm

(هو الهی) وقتی بابا به دنیا آمد، زمستان سختی بود. بابایم را پیچیدند لای پتو و مادربزرگم را سوار قاطر کردند و راه افتادند به سمت خانه. اما مادربزرگم توی راه دوام نیاورد و همان جا روی قاطر مرد. چون راه...

همانا تو پدر منی .... 8 Apr 2012 | 10:18 am

هو الهی امروز ظهر شیطان را دیدم! نشسته بر بساط صبحانه و آرام لقمه برمیداشت... گفتم: ظهر شده، هنوز بساط کار خود را پهن نکرده ای؟ بنی آدم نصف روز خود را بی تو گذرانده اند... شیطان گفت: خود را بازنشس...

هر جا که هستم پیدایم کن .... 3 Apr 2012 | 08:59 am

هو الهی از زیر سنگ هم شده پیدایم کن! دارم کم کم این فیلم را باور می کنم و این سیاهی لشکر عظیم عجیب خوب بازی می کنند. در خیابان ها کافه ها کوچه ها هی جا عوض می کنند و همین که سر برگردانم صحنه ی بعدی ر...

فرشته فراموش کرد 30 Mar 2012 | 02:56 am

هو الهی فرشته تصمیمش را گرفته بود . پیش خدا رفت و گفت : خدایا، می خواهم زمین را ازنزدیک ببینم . اجازه می خواهم و مهلتی کوتاه . دلم بی تاب ترجبه ای زمینی است . خداوند درخواست فرشته را پذیرفت . فرش...

زیر خاکی 25 Mar 2012 | 09:30 am

هو الهی یک خمرۀ  لبریز از شعر دراین دلِ ویرانه دارم یک قطعه‌اش  را باز امشب بر روی کاغذ می‌گذارم این زیرخاکی مثل سکه از جنس مفرغ یا که مس نیست در خمرۀ گنجینۀ من چیزی به غیر از جنسِ حس نیست از قدمت و ...

یا مقلب القلوب 16 Mar 2012 | 12:28 pm

امیدوارم سالی پر از زیبایی و آرامش سالی پر از آرزوهای خوب خیر و شادی و برکت داشته باشین .

بوی پای بهار ... 11 Mar 2012 | 11:00 am

هو الهی ننه سرما داره چادر سفیدش و جمع میکنه و بهار با گیسوی بلند بهاری که بوی شکوفه سیب را و عطر خوش اقاقی میده تو راه ... توی کوچه خونه های خوشبختی آب بپاچیم و پشت سر سیاهی زمستون کوزه سفالی بشکن...

شهر آقا دزدها.... 8 Mar 2012 | 12:36 pm

به نام حق شاید این متن خیلی طولانی باشه اما به خوندش میارزه. شهری بود که همه اهالی آن دزد بودند...! شبها پس از صرف شام، هرکس دسته کلید بزرگ و فانوس را برمی‌داشت و از خانه بیرون می‌زد؛ برای دستبرد زد...

Recently parsed news:

Recent searches: