Blogfa - royaajami.blogfa.com - DreamS
General Information:
Latest News:
هزار توی پارکینگ هزار طبقه ی ما * 24 Apr 2012 | 01:24 am
پارکینگ خونمون یا نه آپارتمانمون هزار تو داره، خونمون توی یک ساختمان هزار طبقه است باورتون نمی شه؟ باور کنید، ما هم طبقه ی هزارم هستیم، یادمه وقتی می خواستیم این خونه رو بخریم یک واحد طبقه ی اول خالی ...
تناسخ 22 Apr 2012 | 12:31 am
چندین تا از من ساخته اند برای مبادا... صد سال پیش را به خاطر آوردم در یک لحظه، آره همه چیز را به خاطر آوردم نمی دونم، چرا اینطوری شد، ولی خوب شد دیگه، فهمیدم که صد سال پیش هم یک زن بوده ام، یک زن ایل...
لمس آدم های دور، آسان شده 12 Apr 2012 | 12:38 am
تلفن هایی رو دوست دارم که شماره تلفن زنگ زننده (زننده کلمه ی خوبی نیست، اما چی میشه به جاش گفت؟!) رو نشون نمی دن، دوست دارم ندونم کی پشت خط، دوست دارم شوکه بشم، سورپرایز بشم، دوست دارم اگر حوصله ندارم...
شهر بدون ارواح در نوروز... 4 Apr 2012 | 01:14 am
احمقانه تر از این دیگر نمی شد که راه 3، 4 ساعته را شب راه بیافتیم آن هم با خستگی تمام، اما احمق بودن را دوست داریم و شبانه حرکت می کنیم که هم جاده ها در شب زیباتر و ترسناک ترند و هم به مرگ نزدیکتر باش...
سال نو بیا... 15 Mar 2012 | 08:54 pm
باورتون می شه؟؟؟ نه نه فکر نکنم باورتون بشه!!! منتظر عیدم!!! خودمم باورم نمیشه، شما باورتون میشه این اولین باریه که داره تو زندگیم اتفاق می افته که دوست دارم سال نو بشه، سال 1391 بشه، سال 90، سال خوبی...
شغل مورد علاقه در دسترس نمی باشد، لطفا بعدا مراجعه فرمائید... 7 Mar 2012 | 02:35 am
بالاخره استخدام شدم، اون هم رسمی، رسمی تر از رسم روزگار، استخدام شدم و نه تنها پوستم بلکه روحم هم بدجور برام تنگ شد، دیگر نه تنها در پوستم بلکه در هیچ جا نمی گنجم، رفتم، آگهی نداده بودند که سرشان شلوغ...
باور کنید هیچ چیز مقدس تر از این نیست که به دنیا بیایی... 1 Mar 2012 | 10:38 pm
انگار که خیس هستم، شاید عرق کردم، لخت لختم، شاید حمام بودم، برای اولین بار چشم باز می کنم و دنیا را می بینم، همه چیز خوب است، گریه سر نمی دهم، انگار از به دنیا آمدن زیاد هم ناراحت نیستم، فکر کنم از آن...
زندگی بی من or من بی زندگی...!!! 27 Feb 2012 | 01:51 am
مداد را برمی دارم نمی نویسم می گذارم تابلوها رنگ نشده رنگ ها خشک شده قلموها بیکار فیلم های دیده نشده کتاب های خوانده نشده برگه هایم سفید مانده شعرها خفه شده داستان ها بی سرو ته هیچ چیز دست ...
صداها با من زاده شده اند، کاش حداقل با هم بمیریم... 21 Feb 2012 | 12:18 am
صدا می آید، صدا های گوش خراش، گوشم پر از صداست، می گویند گوشم عفونت کرده، دست که بهش می خورد درد فراوانی دارد، دائما هم پر از چرک و خون و عفونت است، می گویند گوشم عفونت کرده، نمی دانم می گویند، نه از ...
یک روز در اوج خوشبختی خودکشی خواهم کرد... 14 Feb 2012 | 04:17 am
لیست خرید، لیست کارهای انجام شده و انجام نشده را چندین و چند بار زیر و رو می کند، لسیت خرید را می دهد برای خرید و لیست کارها را مثل همیشه می چسباند به یخچال و شروع می کند به انجام کارها، میز کوچک آشپز...
