Blogsky - n1.blogsky.com - بزرگ شیروان

Latest News:

شعر خیلی سخته / مریم حیدرزاده 5 Nov 2011 | 03:21 pm

خیلی سخته چیزی رو که تا دیشب بود یادگاری صبح بلند شی و ببینی که دیگه دوسش نداری خیلی سخته که نباشه هیچ جایی برای آشتی بی وفا شه اون کسی که جونتو واسش گذاشتی خیلی سخته تو زمستون غم بشینه روی برفا می .....

ای کاش شوکران شهامت من کو ؟ حمید مصدق ۶ 3 Jan 2009 | 01:52 pm

هر چند شب با تمام توش و توان و طلابتش بر سرزمین تب زده آویخت دیدم سیماب صبحگاهی از سر بلندترین کوهها فرو می ریخت گفتم امید من برخیز وخواب را برخیز و باز روشنی آفتاب را

ای کاش شوکران شهامت من کو ؟ حمید مصدق ۵ 3 Jan 2009 | 01:52 pm

ای کاش انفجار فرجام اگرچه تلخ ما مومنان ساحت نومیدی نومید و بی شهامت حتی شهامتی نه که نوشیم شوکران در برزخ زمین آونگ لحظه های زمانیم اینجا کهمرز مرز گزینش بود ایا کسی فرمان انهدام مرا م...

ای کاش شوکران شهامت من کو ؟ حمید مصدق ۴ 3 Jan 2009 | 01:51 pm

دیدم صدای هلهله هایی که آشنا می خواندم به جاده پیکار زندگی گفتم نفیر نی لبک من آواز مردم است گفتم که واژههای تراویده از وجود دمساز مردم است اما این گوژپشت رنج کشیده یعنی من این ز خویش ب...

ای کاش شوکران شهامت من کو ؟ حمید مصدق ۳ 3 Jan 2009 | 01:50 pm

 ای تشنه کام پیوسته در تلاش چه هستی ؟ نام دیگر زمین محبت خود را از نسل ما سلاله پکان گرفته است مردی که رستگاری خود را با روزه های صمت در طول سالیان به ریاضت می ساخت با من یک پیاله می هف...

ای کاش شوکران شهامت من کو ؟ حمید مصدق ۲ 3 Jan 2009 | 01:20 am

امشب خاک کدام میکده از اشک چشم من نمناک می شود ؟ و جام چندمین از دست من نثاره خاک می شود ؟ ای دوست در دشتهای باز اسب سپید خاطره ات را هی کن اینجا تا چشم کار می کند آواز بی بری ست در دشت ز...

ای کاش شوکران شهامت من کو ؟ حمید مصدق ۱ 3 Jan 2009 | 01:17 am

با سروهای سبز جوان در شهر از روز پیش وعده دیدار داشتم دیوانگی ست نیست ؟ اینک تو نیستی که ببینی با هر جوانه خنجر فریادی ست افسوس خاموش گشته در من آن پر شکوه شعله خشم ستاره سوز ای خوبتربی...

حمید مصدق 3 Jan 2009 | 01:07 am

حمید مصدق در سال 1318 در شهرضا از شهرهای پیرامون اصفهان به دنیا آمد آموزشهای دبستانی و دبیرستانی را در شهرضا و اصفهان به پایان برد در سال 1338 به تهران آمد و رشته بازرگانی موسسه علوم اداری و بازرگانی ...

اشعار حمید مصدق - ۳ 23 Jan 2007 | 05:27 am

گل خورشید وا می شد شعاع مهر از خاور نوید صبحدم میداد شب تیره سفر می کرد جهان ازخواب بر می خاست و خورشید جهان افروز شکوهش می شکست آنگه خموشی شبانگاه دژم رفتار و می آراست عروس صبح رازیبا وی می پی...

اشعار حمید مصدق - ۲ 23 Jan 2007 | 05:26 am

کلاغان سیه این فوج پیش آهنگ شام تار فراز شهر با آواز ناهنجار رسیدند آن زمان چون ابر ظلمت بار زمین رخت عزای خویش می پوشید زمان ته مانده های نور را در جام خک خسته می نوشید فرو افتاده در طشت افق خو...

Recently parsed news:

Recent searches: