Blogspot - dastanmss1.blogspot.com - داستان های باور نکردنی

Latest News:

سلام 8 Dec 2005 | 10:46 am

سلام دوستان عزیر وبلاگ های خودم رو تکمیل کردم و در اختیار شما عزیزان میگذارم که نهایت استفاده رو بکنید امید وارم رضایت شما جلب شود ممنون http://dastanms.blogspot.com/ - http://dastanms1.blogspot.com/...

salam 16 Nov 2005 | 11:26 pm

سلام بچه ها این ایدی منه ممنون میشم که به من در جمع اوری داستان کمک کنید و من رو یاری دهید pesar_bahal_bavafa@yahoo.com omidlam@yahoo.com

Untitled 16 Nov 2005 | 11:21 pm

سلام این هم وبلاگ دیگر من برید و بخونید و ازش لذت ببرید http://dastanms.blogspot.com/

خواهر حشری 16 Nov 2005 | 11:00 am

سلام قسمت دوم مزایای داشتن خواهر حشری بعدازاینکه اون رفت من به دم در خانه رفتم زنگ زدم خواهرم جواب داد در رو باز کرد منم سریع رفتم تو که ببینم چه خبره موقعی که رفتم تو دیدیم مریم می خواد بره حمام گف...

خواهر حشری 16 Nov 2005 | 10:57 am

سلام مزایای داشتن خواهر حشری این داستانو دوست عزیزم حمید جون برام فرستاده من با حمید جون داخل یه اتاق چت حدود 5 تا 6 ماه پیش اشنا شودم .حمید اهل یکی از شهرای شمالی هستش و حدودا 24 سال داره حمید یه خ...

دوست پسرم 16 Nov 2005 | 10:55 am

سلام دوست پسرم نمیتونستم حتی یک لحظه هم از فکرم بیرونش کنم و نمیتونستم به خودم بقبولونم که دارم بهش فکر میکنم.آخه من چرا باید اون لحظه اونجا باشم؟ چرا؟ چرا دقیقاً همون لحظه؟ و چرا باید اون حرکت رو بب...

زن عموی اصفهانی 16 Nov 2005 | 10:54 am

سلام زن عموی اصفهانی سلام. اسم من عرفانه و الان 26 سال دارم. این قضیه ای که می خواهم براتون تعریف کنم مال تیر سال 79 است. یعنی همون ماهی که من در مرخصی پایان دوره خدمت بودم و تصمیم گرفتم برم اصفهان م...

اقا محمد 16 Nov 2005 | 10:53 am

سلام آقا محمد اسم من احسانه. ما یه همسایه داریم که اسمش محمده ما بهش میگیم آقا محمد که خدا نه بهش ریش و سبیل داده نه یه خانواده درست و حسابی مثل بقیه آدما. خونه ما آپارتمانیه. اونا هم همسایه پایینی م...

دوست مامان 16 Nov 2005 | 10:51 am

سلام دوست مامان شش هفته پیش بود. کسی خونمون نبود. نشسته بودم. حوصلم از بی کسی سر رفته بود. کانال های سکسی ماهواره هم دیگه همش کس شعرای تکراری نشون می داد. تازه کانال هایی که کیر و کس رو هم نشونم می د...

من ومامانم 16 Nov 2005 | 10:50 am

سلام من و مامانم وای خدای من. همشون اینجان!. همه ی اون شورت و کرستایی که مامانم میپوشه اینجان و من الان میتونم همه شون رو لمس کنم... بهشون دست بزنم و اونا رو تو تن مامان خوشگلم تجسم کنم.این سیاهه خیل...

Related Keywords:

داستان تلمبه زدن, داستان تجاوز, داستان حشری, داستان زن عمو, مامان حشری, سکس با دایی, سوپری ترین ممه, خواهر حشري, داستان سودابه

Recently parsed news:

Recent searches: