میگن خودکشی کار آدمای ضعیفه، از طرفی هم می گن جرأت می خواد، بالاخره هرچی باشه اسم مردن و مرگ روشه دیگه، توّهم و ترس هم همراهشه، مگه نه؟ ولی واسه آدمی مثل من هم که هیچی واسه از دست دادن نداره چی؟، بازم باید ترسناک باشه؟ نمی دونم والا، شاید برای راحت شدنم باید بترسیم چون می گن، فقط چون می گن ولی از همه اینام که بگذریم وقتی می شینم و فکر می کنم، می بینم من چقدر بدبخت و ضعیفم که نه عرضه زندگی کردن دارم و نه جرأت خودکشی اصلا چرا دارم چرت و پرت می گم؟ یکی هم
خیلی وقته رفتی ولی عکسات و تا چند دقیقه پیش هنوز هم داشتم، دروغ چرا؟ فکر می کردم پارشون کردم ولی وقتی داشتم دنبال یه سری از خرت و پرتام میگشتم دیدم لای دفتر خاطرتمه، خاطراتی که خیلی هاشون و یادم نیست، خصلت آدمی همینه، هممون فراموشکاریم ولی تو چرا فراموش نمیشی، نمی دونم... بگذریم... عکسات و که دیدم با خودم گفتم بذار بسوزونمشون که هم خیال خودم راحت شه هم این که دِینت گردنم نمونه، از خودت که بهم جز ضرر چیزی نرسید، جوابگوی گناهات دیگه نمی تونم باشم، واسه همینم
زود رفتی، اونقدر زود که حتی چهرت و یادم نمیاد، تقصیر من نیست، خب بچه بودم، فقط ۷ سالم بود نه بیشتر ولی همیشه کمبودت و احساس کردم، همیشه حسرت داشتنت و داشتم -حسرت می خوردم وقتی میدیدم دوستم با باباش میره پارک -حسرت می خوردم وقتی دوستم بهم می گفت امروز بابام من و آورد مدرسه -حسرت می خوردم وقتی میدیدم یه بچه تو خیابون با باباش قدم میزنه و شاده -حسرت می خورم وقتی دوستم بهم میگه ماشین بابام و کاکوچ کردم با بچه ها رفتیم شمال -حسرت می خورم وقتی دوستم می گه بابام
تازه از بیرون برگشته بودم، خسته بودم، طبق معمول غذا رو بیرون خوردم بعد اومدم خونه از صبح که بیدار شدم با خودم عهد کردم امروزم و متفاوت با روزهای قبل درست می کنم ولی تا اینجاش مثل بقیه روزهام بود، واسه همین تصمیم گرفتم ورودم و به دنیای مجازی چند ساعتی عقب بندازم تا یه تغیری توی برنامه روزانه ام داده باشم کم کم خورشید هم باهام خداحافظی می کرد و می رفت که به جاهای دیگه دنیا سرک بکشه شاید چون مثل ما انحصارطلب و خودخواه نیست، دوست داره همه از محبتش بهره ببرند
سلام، سلام، خیلی سلام امروز داشتم طبق معمول توی سایت کلوب چرخ میزدم که چشمم به یه شعری افتاد که خوشم اومد و گفتم بذارمش توی وبلاگ که شمام لذت ببرید، خیلی باحاله ==================================== من ندارم زن و از بی زنیم دلشادم از زن و غر زدن روز و شبش آزادم نه کسی منتظرم هست که شب برگردم نه گرفتم دل و نه قلوه به جایش دادم زن ذلیلی نکشم هیچ نه در روز و نه شب نرود از سر ذلت به هوا فریادم " هر زنی عشق طلا دارد و بس٬ شکی نیست " نکته ای بود که فرمود به من
آقایون امروزی معتمد به نفس، شیک و مردانه جلوه میکنند. در این پست 10 نکته مهم جهت حفظ آراستگی یک مرد را ارائه می کنم تا بتوانید در زندگی خود بهترین بوده و مورد تحسین و تمجید خانمها قرار گیرید. با این حال تحولات در آقایون ادامه خواهد یافت. نکته 1: اگر همیشه مطابق سنتان رفتار نمی کنید، چه دلیلی دارد که صورتتان سنتان را برملا کند؟ پس مراقبت های پوستی را فراموش نکنید. استفاده از محصولات مخصوص رژیم پوست، یک شستشوی ساده، اصلاح دقیق، و استفاده از مرطوب کننده، چهره
دوست دارم بجه باشم تا هر کاری می کنم، بگن بچس، مهم نیست دوست دارم بچه باشم تا راحت و بی پروا گریه کنم دوست دارم بچه باشم تا شوخی زندگی و جدی نگیرم دوست دارم بچه باشم تا بزرگترین اذیت کردنم نقاشی روی دیوار باشه دوست دارم بچه باشم تا هرشب یکی باشه برام لالایی بگه دوست دارم بچه باشه تا بتونم خودم باشم دوست دارم بچه باشم تا آرزوهای بزرگ داشته باشم دوست دارم بچه باشم تا بزرگترین ناراحتیم نرفتن پارک باشه دوست دارم بچه باشم تا بزرگترین دعوام سر یه شکلات باشه دوست
سلام به تمام خوانندگان محترم آسمان باز ۲ از تمامی شما دوستان عزیز معذرت می خوام که قسمت پستهای خودمونی وبلاگ و اینقدر دیر به دیر آپ می کنم حقیقتش اینه که زیاد وقت نوشتن ندارم، به بیان بهتر میشه گفت که اونقدر الکی سر خودم و گرم کردم که فرصت فکر کردن به هیچ جیزی و نداشته باشم بگذریم چند سال پیش که توی دوران نسبتا خوش دبیرستان و در درس بسیار شیرین فیزیک که البته انقدر من عاشق این درس بودم که شیرینیش گلوم و زد باز هم گذشت کنیم و از موضوع دور نشیم درسی و در
نماد میهنی از دوران پادشاهی مادها و سپس شاهنشاهی هخامنشیان ، نگاره فروهر نشانه نماد میهنی بوده و آدمی را در پیکره و سیمای شاهین تیز چنگ و بلند پروازی نشان میدهد که آنرا نماد توانایی، سر بلندی و فر و شکوه میدانستند و پرچمهای خود را به نما و سیمای شاهین میآراستند. نماد دین زرتشتی ایرانیان پیرو اشو زرتشت برای این نیروی مینوی که بن مایه آن جنبش و پیشرفت بسوی رسایی، فرامایگی و والایی است، هیچ پیکرهای را بهتر و شایسته تر از شاهین نیافتند و آنچه که در گذشته
شنیدن تعاریف عشق و پاسخ سوالاتی که در باره عشق از کودکان شده می تواند به شناخت بیشتر روحیه کودکان کمک کند. در ادامه پاسخ کودکان در مورد عشق را خواهیم خواند. اینها عین پاسخ های کودکان 5 تا 10 سال است به سوالاتی که در مورد عشق و عاشقی از آنها پرسیده شده است: بهترین سن برای ازدواج چند سالگی است؟ «۸۴سالگی! چون در آن سن مجبور نیستید کار کنید و میتوانید هی دراز بکشید و فقط همدیگر را دوست داشته باشید.» جودی، 8 ساله «مهد کودکم که تمام بشود، میروم و برای خودم