قرار شبانه 5 Nov 2012 | 08:39 pm

سحر شد و باز جام به دستان به خواب رفتند غافل از خاطر کسی که ساعت ها پشت در ایستاده بود و انتظار کسی را می خرید که قرار بود راس قراری به دیدار بروی و جامه دریده به خواب بروند...

مادر بزرگ... 5 Nov 2012 | 08:34 pm

چه شادند مادر بزرگانی که زنبیل نان به دست دارند و در گذر های سنتی شهر به دنبال سبزی تازه گام بر می دارند. فارق از خاطر نوه هاشان که در کوچه بالا خاک بازی می کنند، بدون توجه به ساکنین کوچه باغ ها... ...

ممنونم 23 Jun 2012 | 02:00 am

من از مرور خاطرات روز های با تو بودن گریزانم من از اندیشیدن به اینکه روزی کسی جای خالی تو را برایم پر کند هراسان بودم اما حالا مدت هاست که تو نیستی و آب از آب تکان نخورده است حالا کسی را کنارم دارم...

نا خود آگاه به تو می اندیشیدم 13 Jun 2012 | 07:33 pm

در مسیرم به تو می اندیشیدم! که چرا روزی کسی از من تو را جدا کند؟ که چرا یک نفر از راه نرسیده روز و شبم یکسان کند؟ که چرا من با تو تا این حد آمیختم؟ که چرا آن روز خودم را از حلق آویختم؟ که کجا بود...

تبریک 10 Jun 2012 | 12:49 am

تشییع روح 9 Jun 2012 | 08:03 pm

بر گریه محاقم گریه ای تلخ با مخلفات کامل چای ، دلتنگی ، حسادت ، قند ، صداقت ، خرما ، درک احساسی غریب ، گردو... اینجا اکسیژن کم است غوغای ت ها که هیچ چیز را کنابه ندارد جز کلمه ای ساده که معنایش دو...

ارزان 6 May 2012 | 09:45 pm

بر دفتر ذهنت ذخیره کن همان را که طلب کرده و حتی رسیدی بر آن که این چشم ها بسته اند و نخواهند یافت ، چرا که خوابگاهشان گرم تر و نرم تر از آن که تو یافتی دروغ... فریاد... سکوت... خلوت... سیگار... بوی...

شاه راه 6 May 2012 | 11:42 am

راه ها بسته بودند بی راهه را انتخاب کردم به تو رسیدم شاه راهی به بن بست...

آینه 6 May 2012 | 11:40 am

هر چه گشتم صادق تر از آینه هیچ نیافتم به یاد آور روزی را که با هم سوالی پرسیدیم از هم که هر دو در جواب ، سکوت را دامن زدیم و در پیش رویمان آینه ای بود که در جواب را بر ما روشن می کرد و هر دوی ما آ...

مقابل نگاهم 6 May 2012 | 11:29 am

مقابلم بود ، روبه رویم نشسته بود مدام می پرسید و چشمانم مداوم پاسخ می داد نه به کلام ، که به اشاره مسیر نگاه من پاسخ علامات سوالش بود اما او انتهای مسیر را نمی دید - یعنی نمی توانست - نگاه من به ...