Blogfa - atashearam.blogfa.com - بسم الله الرحمن الرحیم
General Information:
Latest News:
"تنیده در هم" 21 Mar 2009 | 06:14 pm
چو تار و پود قالی - تنیده در هم - تو استوار باش، من نقش میزنم تو تکیه گاه باش، من هنر می آفرینم تو کوه باش، من چو رود از تو جاری می شوم... ************************************** پ ن۱ : چه تض...
کرم نوشت. 15 Mar 2009 | 10:28 am
نمیدانی چقدر سخت است! یک بار خودت را جای من گذاشته ای؟ اصلا میدانی کرم خاکی بودن چه طعمی دارد؟ نه! میدانی؟ گله ای نیست. نبود. نه از ابتدا، نه بعدتر هایش. اما چه بگویم از غصه هایم؟ کرم خاکی بی دست و پ...
گناه من... 9 Mar 2009 | 08:19 am
روزی که نقاب افکندی تا ابد از دست رفتم همین بهانه نابینایی ام را بس...
طلوع 6 Mar 2009 | 11:45 am
تو همیشه آخرینی آخرین ِ خواسته شده. خسته ام... بیا و بر هم بزن این نظم رسوا را!
الحیّ. القیّوم. 23 Feb 2009 | 01:39 pm
دروغ. خوابی بی رویا. و انفعال. نگاهش را میشنوی؟ بیداری تو را میطلبد! بیداری تو را از عدم تطبیق. تطبیق هست ها و باید ها. دیرزمانیست که بایدهایم با هست ها نمیسازند. هست هایی نبایدی. و بایدهایی نیست. ...
چشم ها، دست ها. 16 Feb 2009 | 09:31 am
تازگی ها، عاشق نگفتن شده ام. ننوشتن. سکوت. چرا؟ نمیدانم. شاید چون نمیفهمند. و با وقاحت نقش بازی میکنند، نقش کسی را که فهمیده! اما، با پرگویی هاشان، رسوا خواهند شد. به زودی. که آن که فهمید، سکوت میکند...
دیو چو بیرون رود! 7 Feb 2009 | 06:53 am
او وحشی بود! توحشی از آن نوع که در جنگل ها حکم فرماست وحشی بود، چون از همه وحشت داشت، و از همه وحشت داشت، چون ضعیف بود، بسیار ضعیف! و چه خوب دریافته بود که ضعیف است و این وحشتناک است و باید وحش...
تکراری ها ! 28 Jan 2009 | 11:39 am
« برای مردی که حق حیات دارد بر من ! » شب بود که او آمد و چون دید همه دست روی دست نهاده اند فرادی قیام کرد و تکبیر گفت ... اما فرد داریم تا فرد او یک تن بود ، اما یک تن ، به بزرگی دریا ! دریا اگ...
به خودم ! 26 Jan 2009 | 09:59 am
نگاه می کنم .. به چشم ها .. اشک ها .. لب ها .. لبخندها .. دست ها .. دست آویز ها .. چقدر گنگ .. گیج .. چقدر قشنگ گفته شکسپیر که « زندگی قصهای است که توسط ابلهی روایت میشود، سرشار از خشم و هیاهو ولی پ...
به دوست ترین دوست ( سوم ) 12 Jan 2009 | 12:21 pm
تو میدانستی ! میدانستی که من ، حرمت سکوت را نخواهم شکست ! و شکستی ، شکستنی ترین مخلوق ات را .. نمیدانم مهیای چه چیز میکنی مرا ؟ کدام میدان ؟ که برای اش اینگونه باید سخت شد .. اما محو را چه به این حرفه...