Blogfa - badeducation.blogfa.com

General Information:

Latest News:

:) 3 Feb 2012 | 03:38 am

حالا كه 35 ساله هستم اعتماد به نفس بيشتري دارم. وقتي توي جلسه مي نشينم با چار تا آدم كله گنده، از حرف زدن نمي ترسم.حالا دارم توانايي هايم را باور مي كنم و عادت مي كنم كه توانايي هايم را باور كنند. حال...

چيزايي كه يادم مياد-1 3 Oct 2011 | 05:06 am

خب دوره اي كه رفته بودم هيچ ربطي به من و رشته م نداشت. من ثبت نام كرده بودم اونا هم پذيرفته بودند. حتا پول هم داده بودند. هفته ي اول يه استادي داشتيم كه بهمون گفت مشكلات استفاده از موبايل براي پيرمرده...

نوشابه زرد می خوری یا سیاه؟ 28 Jun 2011 | 07:57 am

یه بویی هست که منو همیشه منو پرت می کنه به گذشته. مخلوطی از بوی تند دود اسفند و عطر زنونه. بوی مخصوص عروسیهای قدیمی. حتا نمی دونم دقیقن مال چه سالهایی بودن. حکمن زمان جنگ. عروسی هایی توی دو تا خونه ی ...

خودشناسي در محل 1 Jun 2011 | 10:21 pm

حتم بدانيد بداموزي يك زماني مرد عرب ثروتمند عياشي بوده است. اين را ديشب كشف كرده است. به جزييات كاري نداشته باشيم بهتر است.

این روزها جوجه رنگی می فروشند 22 May 2011 | 11:10 am

بدآموزی.... هم آدم است دیگر. گاهی دلش برای خود سالهای دورش تنگ می شود. گاهی این ملغمه ی چند شخصیتی آزارش می دهد. گاهی از فیلم بازی کردن خسته می شود. گاهی یادش می رود کدامیک از این همه نقش، خود خودش اس...

بدآموزی و ام.اس. 13 Dec 2010 | 10:17 pm

حس ميكنم دارم ام اس مي گيرم. سمت راست بدنم دو هفته س كه خوابه؟ مثل وقتي كه پاي آدم خواب ميره و داره گز گز ميكنه. حالا همه ي سمت راست بدن من اينجوريه. يني بايد برم دكتر؟ حس ژانگولربازيم باز گل كرده. ر...

این روزهای دوست داشتنی سرد! 4 Nov 2010 | 06:22 pm

فصلهاي سرد سال را دوست دارم. حالا البته مدتي است كه هر سال از اينور و آنورشان مي زنند و به تابستان اضافه مي كنند. گرمايي هستم، خيلي زياد. جنوب كه بودم خوبي اش اين بود كه توي اتاقم تنها بودم و همه ي سا...

آن سالها-2 8 Sep 2010 | 12:28 am

داشتم مي گفتم. آن موقع ها من همه اش از اينكه خانواده ي به اين پر جمعيتي داريم خجالت مي كشيدم. دوست داشتم كه مثلن دو تا بچه بوديم. من و خواهر بزرگم، البته گاهي به جاي خواهر اولي، سومي يا چارمي را جايگز...

آن سالها 24 Aug 2010 | 11:19 pm

ما هيچ وقت وضعمان بد نبوده است. حتي هميشه باباي من از بقيه دامادهاي بابا بزرگم پولدارتر بود. تا جايي كه يادم مي آيد در تمام عمرمان هشت ماه مستاجر بوديم، آنهم وقتي بود كه بابا از شهرمان به كرج منتقل شد...

آش پشت پای همخونه ایم! 18 Aug 2010 | 01:35 am

كم كم داره دير مي شه. همين روزاس كه بايد برم ميدون انقلاب يا تجريش، بشينم يه دل سير آش بخورم.

Recently parsed news:

Recent searches: