Blogfa - pare-poore.blogfa.com

General Information:

Latest News:

سال نو مبارک 20 Mar 2009 | 10:45 am

سال نو رو درحالی جشن می گیرم که لنگه کفش این یار بی وفا سخت مشغوله مارمولک بازیه و فراموش کرده زمانی ما با هم وبلاگی زدیم تا خاطرات یا احساس مشترکمون رو توش بیان کنیم من هم دیگه بیشتر از این نمی خوا...

oooohhhh my god 6 Feb 2009 | 04:48 am

احساس خستگی تمام وجودم رو پر کرده انگار چندین ساله توی یه جنگل تاریک و ترسناک گیر افتادم هیچ کس سراغم رو نمی گیره شاید خیلی وقته از این دنیا سفر کرده ام ولی هنوز وجودم رو باور دارم چقدر زود گذشت زمانی...

مردمان بی اراده ... 26 Jan 2009 | 05:09 am

چقدر حقيرند مردماني که نه جرأت دوست داشتن دارند ، نه اراده‌ي دوست نداشتن ، نه لياقت دوست داشته شدن و نه متانت دوست داشته نشدن، با اين حال مدام شعر عاشقانه مي‌خوانند ( دکتر علی شریعتی ) ... و ای...

سال سال این چند سال 2 Jan 2009 | 01:16 pm

یک سال پیش بود من بودم وزهرا ما بودیم و........ چقدر زود گذشت تمام خاطراتمون جلوی چشمامه سلام آقای فرحپور من فتحپور هستم شماره ی آقای نوروزی چنده؟یادداشت کنید09.... آلبوم تصویر پویاست؟تصویریش هم د...

this long night named : YALDA ... ! 21 Dec 2008 | 05:39 am

یادت باشد در دل بلند ترین شب زندگیت به یاد کسی که کوتاه ترین آرزویش را هم فراموش کرده باشی ... و یادت باشد در اوج کشف لذت پرواز دلت برای مرغ غریب شکسته بال هم تنگ شود ... و از یاد نبر : زندگی کشف ح...

love is....... 16 Dec 2008 | 11:27 am

امروز یه دفتر خاطرات به دستم رسید شاید بهتر باشه اسمش رو بذارم دفترصبوری یک دوست با خوندنش بدجوری دلم لرزید آخه اولین صفحه توش نوشته شده بود خسته ام!!!!!!!!!!!!!!!!!!! دلم از هرکی می گرفت به خدا شکا...

forgive me ... 9 Dec 2008 | 09:37 am

خیلی بزرگی ، انقدر بزرگ که بعضی وقتا کم میارم جلوت بعضی وقتا که نه ، همیشه کم میارم در برابر بزرگیت مهربونی , می بخشی ، اول و آخری ... ولی من چی ؟ کم ، کوچیک ، سرتا پا گناه و خطا و اشتباه ... پس ...

like a dog ... 5 Dec 2008 | 04:07 am

میدونی چه موقع هایی تو زندگی واقعا حالم از خودم به هم می خوره ؟ ظهرهایی که هوا - چه آفتابی باشه و چه بارونی - من می لرزم ... به قول نگار سگ لرزه می گیرم ... انگار دیگه فکّم دست خودم نیست بس که بالا...

happy birthday 29 Nov 2008 | 12:26 pm

بدجوری بهشون وابسته شده بودم آخه9ماه با هم زندگی کرده بودیم مثل یه خانواده ی 3نفره که عاشق همدیگه بودن یکیشون من رو توی وجودش تحمل می کرد و مراقبم بود و دیگری چشم به راه اومدنم و قدم خیرم. شب ها توی...

The Sweet Day ... My Dear Friend.s Birthday 27 Nov 2008 | 04:47 am

بعد از مدت ها که تو وبلاگمون فقط حرف از غم و غصه و بدبختی بود امروز قراره یه جشن داشته باشیم یه جشن کوچولو واسه آبجی گلم ، بهترین دوستم ، یه رد پا که واسه من یکی که هیچ وقت کهنه نیست ... رد پای گل...

Recently parsed news:

Recent searches: