Blogfa - sonita19.blogfa.com

General Information:

Latest News:

Untitled 5 Apr 2009 | 12:23 am

عاملی که باعث شد این جا مطلب بگذارم اینه که ساناز دختر اقای صاحبخونم که توی دوران دانشجوییم خونشون ساکن بودم ایدی من رو برداشته ...فکر کنم یه بار که پای سیستم بودم فراموش کردم که مسنجر رو ببندم وپسورد...

Untitled 25 Mar 2009 | 07:12 am

این اخرین پست من توی این وبلگه ...از این به بعد جای دیگه خاطراتم رو ادامه می دم ..بدم میاد از دوستای نزدیکی که گاه وبیگاه زنگ می زنن ودخالت می کنن که ما می دونیم ومطالبت رو خوندیم وال وبل (قابل توجه ف...

Untitled 19 Mar 2009 | 09:51 am

چقدر زود گذشت!!!!!!!!!!امسال رو می گم...در حین تلخ بودنش ولی به سرعت برق وباد سپری شد ....کمتر از یکماه دیگه اولین سالگرد ازدواج منه ...انگار که همون دیروز بود ....دلم خیلی گرفتست ..از طی شدن بی حساب ...

برای تو "ش ه ر ی ا ر" 16 Mar 2009 | 11:44 pm

شهریار می دونم تا دوسه روز اینده به نت دسترسی پیدا می کنی ووب من رو میخونی ...می دونم از خیلی حرفا وحرکاتم هم منزجر وناراحت می شی ...ولی ترجیح می دم اخرین حرفام رو باهات توی محیط وب به زبون بیارم که ه...

Untitled 12 Mar 2009 | 01:12 am

به نام خدا قرار شده چند روزی به خودم وفرزاد مهلت فکر کردن بدم ...از اون شبی که فرزاد ادعا کرد که نمیخ واد با من زندگی کنه هر روز احساس بدتری داشتم ...اولش فکر می کردم جدایی به نفعمه ..ولی بعد وقتی می...

Untitled 10 Mar 2009 | 10:36 pm

استادى در شروع کلاس درس، لیوانى پر از آب به دست گرفت. آن را بالا گرفت که همه ببینند. بعد از شاگردان پرسید: به نظر شما وزن این لیوان چقدر است؟ شاگردان جواب دادند: پنجاه گرم , صد گرم و ... استاد گفت: من...

Untitled 9 Mar 2009 | 10:26 pm

مدتهاست نمی تونم زیاد به نت سر بزنم ...امروز سعی می کنم هر چی اتفاق افتاد رو به صورت خلاصه بنویسم :نمی دونم به نتیجه ای می رسم یا نه ..هر چند زیاد مهم نیست همیشه با وجود تمام مشکلاتی که بین من وفرزاد...

Untitled 8 Mar 2009 | 08:13 pm

لعنت به این زندگی بی سر وته کثیف که نه خوشبختیش مشخصه ونه بدبختیش ..نه زمان گلایه گذاریش ونه زمان شکر گذاریش .... بالاخره من از فرزاد جدا می شم ...ولی نه بخاطر شهریار ....حرفامون رو زدیم ...همه چیز ت...

Untitled 3 Mar 2009 | 11:58 am

به نام خدا تصمیم دارم سکوت کنم...مثل گذشته ..مثل چند سال پیشم ...تصمیم گرفتم صبوری از دست رفتم رو پیدا کنم .....دیگه با هیچ کس نمی جنگم ..بحث نمی کنم ....فقط سکوت ....

Untitled 27 Feb 2009 | 04:17 pm

خستم ..اصلا احساس خواب الودگی نمیک نم ....از نظر روحی خستم ...از این جا زیاد خوشم نمیاد ...میخ وام برگردم ...هر جا برم اسمون برام همین رنگه ..بدجوری دلتنگم ...باز دلم برا شهریار تنگ شده ...از همون لحظ...

Recently parsed news:

Recent searches: