Persianblog - mylittleangles.persianblog.ir - فرشته هاي كوچولوي من

Latest News:

اندر احوالات ما 30 Jun 2013 | 12:38 am

بعد از یه دوره که حالم شدید بد بود تازه امروز یه کم بهتر شدم. خدا رو شکر خواهر شوهر نازم هم امروز میرسه که این خودش حالم رو بهتر میکنه. یه سه هفته ای میمونن که عالیه فقط کاش من مرخصی داشتم. خداییش سیس...

مستی و راستی 26 Jun 2013 | 11:28 am

میگن مستی و راستی. منم الان مستم. شاید نه مست مست. چون فقط دستام و پاهام شل شده و متاسفانه مغزم هنوز کار میکنه. دلم میخواد بنویسم از روزای سخت زندگی. روزایی که حالت بده و وقتی به گذشته فکر میکنی میبی...

شادی 4 Mar 2013 | 11:52 am

یه چیزی که اینجا خیلی دوست دارم اینه که آدما اینجا از هر فرصتی برای شاد بودن استفاده میکنن. اصلا" یه جورایی فرهنگ سازی میکنن برای شاد بودن. با وجود زمستون های طولانی و نبودن آفتاب واقعا" برنامه ریزی ک...

کیک 31 Jan 2013 | 10:23 am

چند وقتیه که افتادم به کیک درست کردن. داستان از اونجایی شروع شد که وقتی ما اومدیم اینجا یکی از دوستان نزدیکمون به شدت خوب کیک و شیرینی درست میکرد و من همیشه با خودم فکر میکردم بابا عجب حالی داره و عمر...

تغییر 30 Jan 2013 | 11:01 am

خیلی وقته ننوشتم و این خیلی وقت شاید هر روزش به وبلاگم سر زدم و دلم خواسته بنویسم و ننوشتم. خیلی چیزا درونم تغییر کرده. البته بهتره بگم درون من و شوشو. یه چیز عجیبی توی رابطمون در جریانه. یه چیزی که ...

تصمیم 30 Oct 2012 | 10:47 am

حرف زدن با مامان امشب خیلی دردناک بود برام. سخت بود دوباره تجربه کردن اون حصاری که مامان میخواسته همیشه دور فکر و مغز من بزنه. سخت بود دوباره شنیدن نصیحت های مامان که مثل همیشه میخواسته منو به راه راس...

خوبم 27 Oct 2012 | 10:43 am

نمیخواستم وبلاگم توی فضای منفی بمونه. مثل همیشه خدا به دادم رسید و یه دوست نازنین که اینجا هوامو داشت. کاش آدم همیشه یادش بمونه که بعد زمستون همیشه بهاره. بهار میاد ولی اونقدر زمستون رو باور میکنیم که...

گرداب 25 Oct 2012 | 10:26 am

حس میکنم وسط یه گرداب گیر کردم. نه فرو میرم نه میتونم از توش دربیام. فقط رنج میکشم. دروغ چرا تمام تلاشم در جهت فرو رفتنه. خفه شدن. با خودم فکر میکنم چقدر رها میشم وقتی توی این دنیا نباشم. حتی فکر میکن...

خدایا 17 Oct 2012 | 12:11 pm

خدایا  میدونی که چقدر بهت احتیاج دارم این روزا. بیشتر از همه ی روزای عمرم. خدایا میدونی؟؟ واقعا" میشنوی صدامو؟ کاش بهت اعتقاد نداشتم خدا جون. کاش باور نمیکردم که هستی . همراهمی. ولی دارم همون قدر که ب...

باله 10 Jun 2012 | 03:00 am

هفته هام خیلی تند تند داره میگذره. صبح ها ساعت 7:45 صبح میرم بیرون و ساعت 6:15 بعد از ظهر میام خونه. خدا رو شکر که شوشو هست و کارها رو میکنه وگرنه من که اونقدر خسته ام که تقریبا" هیچ کاری نمیتونم بکنم...

Recently parsed news:

Recent searches: